نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است

سلام راوی مجنون...
نگاه کن! که نگاهت روایت فتح است

درون من برهوتی است از حقیقت دور




کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

راه نَما یا راه زَن...!

دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۶:۵۲ ب.ظ

از همان روزی که گوشه ای از روایتت را! با گوشه ای از تصویرهای خیالی ..! و "غیرواقعی" دیدم و شنیدم..!حالم دگرگون شد..!

زندگی بعضی آدمها همه اش پایان ِ باز است..!منتهی قضاوت اصلی اش بسته به ما آدمهای زمینی نیست..! هر کداممان جوری قصه را میبیندیم.!

قاضی اش خداست..!

وقتی یکجا حرف از دوست ِ آسمانی ام میشود..! چهره ام ، حالم، همه و همه خوب می شود..!

وقتی که نام ِ او می آید..!

من این ها را یک معجزه باید ببینم..!گاهی فراموش میکنم و آرام رد میشوم..!ولی باید خطاب زد به خودم که: این یک تلنگر بود از سمت ِ او..!

حالا اما این ماجرای عشقُ الله حاج احمد .! واین قصه های ناتمامش..! عجیب، عجیب آرامم کرده..!

اما هنوز هم کلی راه ِ  نرفته است برای رفتن..! راهی که خودم باید پیدایش کنم..! با سوسوی چراغ هایی که همیشه راهنما هستند نه راهزن..!

---------------------

پینوشت: روزه ها؛ عبادت ها، یتان، قبول..!عید فطر پیش آ پیش مبارک..!:)

بازهم به رسم بانوی عشق التماس دعا..! _ممنون از مهربان هایی که سراغم امدند..قصورم را ببخشید_


  • ۹۵/۰۴/۱۴
  • گمنام گمنامی

نظرات  (۱)

  • عــ ـاکـ ـف ...
  • دریچه را
    این بار
    نمی بندم !!

    به خاطر شما :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی